تعاریف و طبقه بندی های کودک آزاری

تعاريف و طبقه بندي های کودک آزاری

كودك:
بر اساس ماده 1 پيمان نامه حقوق كودك، تمامي افراد زير 18 سال، كودك محسوب مي شوند مگر آن كه بر اساس قوانين جاري كشور مذكور، سن قانوني براي افراد كمتر از 18 سال تعيين شده باشد.
كودك آزاري:
بر اساس تعريف ارائه شده در گزارش جهاني خشونت و سلامت ( 2002 )، كودك آزاري عبارت است از: استفاده عمدي ازقدرت، زور، تهديد و يا نيروي جسماني عليه كودك توسط يك فرد و يا يك گروه كه به سلامتي، حيات، رشد و عزت نفس كودك لطمه زده يا احتمال ايجاد صدمات بعدي راافزايش دهد. خشونت عليه كودكان انواع مختلفي دارد كه تحت تاثير عوامل گوناگوني از جمله خصوصيات و ويژگي هاي قرباني و مهاجم، محيط فرهنگي، اجتماعي و مادي است كه افراد در آن زندگي مي كنند. بر اساس گزارش جهاني خشونت و سلامت در سال 2002 ، كودك آزاري به چهار گروه اصلي تقسيم شده است:
1- كودك آزاري جسمي
2- كودك آزاري جنسي
3- كودك آزاري هيجاني يا عاطفي
4- مسامحه
كودك آزاري جسمي:
عبارت است از استفاده عمدي از قدرت فيزيكي در برابر كودك كه نتيجه آن، به احتمال زياد، آسيب رسيدن به سلامتي كودك، تهديد حيات، نقص تكامل يا عزت نفس كودك است. از انواع آزار جسمي مي توان به كتك زدن، تكان دادن شديد•كودك، گاز گرفتن، سوزاندن و يا خفه كردن اشاره نمود.
امروزه تنبيه بدني افراد بزرگسال در اكثر فرهنگ ها ناپسند تلقي مي شود، درحالي كه در مورد تربيت كودكان ممكن است پذيرفته شده باشد. روانشناسان و روانپزشكان بر اين باورند كه تنبيه بدني راه موثري براي تربيت كودكان نيست و فقط تاثيري موقتي و كوتاه مدت دارد كه باعث افزايش خشونت، تنفر و انتقام جويي در كودك مي شود. تنبيه مي تواند باعث شكل گيري انواع ترس در كودكان شده و اعتماد به نفس آنها را خدشه دار نمايد.
كودك آزاري جنسي:
به معناي درگير شدن كودك در رفتارهاي جنسي اي است كه با سطح تكاملي رشدي وي نامتناسب بوده و قوانين اجتماعي را زير پا مي گذارند.
تعريف قانوني: تماس جنسي بين فرد بالغ و كودك كه معمولا با اعمال زور، فريب و اغوا نمودن قرباني انجام مي شود، اگر هردو نابالغ باشند بايد فاصله سني مورد توجه قرار گيرد 3 تا 4 سال ولي در صورت وجود ويژگي هاي زير، تفاوت سني تعيين كننده نخواهد بود:
• تهديد و اجبار
• وجود هم زمان چند مهاجم
• عدم هماهنگي تكاملي رشدي بين آنها
• ايجاد ترس از طريق اقدام فيزيكي
كودك آزاري جنسي مي تواند به صور مختلف بروز نمايد و طيف وسيعي از رفتارهاي جنسي را شامل شود. اين رفتارها
عبارتند از:
• تماس فيزيكي با نواحي جنسي
• نزديكي دهاني با نواحي جنسي
• تماس دهاني با نواحي جنسي
• استفاده از اشياء نافذ
• وادار نمودن قرباني به انجام رفتارهاي جنسي در مورد قرباني ديگري.
• آزارهاي جنسي غير تماسي مثل وادار كردن كودك به عورت نمايي
• وادار كردن كودك به نمايشگري به قصد هرزه نگاري.
• وادار نمودن كودك به مشاهده صحنه هاي هرزه نگاري.
ارتباط جنسي با محارم:
عبارت است از آزار جنسي كودك در محيط و هسته مركزي خانواده كه اين نوع آزار جنسي رابطه جنسي بين والد و كودك و يا بين خواهر و برادرها يا ساير محارم را در بر مي گيرد.
كودك آزاري عاطفي:
اين نوع كودك آزاري، روش و الگويي از مراقبت و پرورش كودك است كه در آن، والدين يا مراقبين محيط مناسب و لازم براي رشد و تكامل كودك را فراهم نمي آورند. مادر يا مراقب كودك براي رشد و توسعه قابليت هاي اجتماعي و عاطفي متناسب با ظرفيت هاي شخصيتي و شرايط اجتماعي، در دسترس كودك نيستند. اقداماتي مثل محدود كردن بيش از حد فعاليت هاي كودك، دست كم گرفتن، تحقير كردن، سپربلا نمودن، تهديد كردن، ارعاب، تبعيض، تمسخر و هرگونه رفتار خشونت آميز غير فيزيكي ديگراز انواع شايع اين سوء رفتار هستند.
.
بهره كشي اقتصادي:
به معناي استفاده از كودك در كار يا فعاليتي است كه منافع حاصل از آن نصيب ديگران مي شود. وادار نمودن كودك به كارگري و گدايي مثال هايي از اين نوع كودك آزاري اند.
مسامحه يا غفلت:
مسامحه عبارت از كوتاهي در مراقبت مسئولانه از سوي مراقب بالغ، جهت فراهم نمودن مراقبت فيزيكي و نظارت كافي بر رشد كودك مي باشد. به نظر مي رسد تعريف يا شناسايي غفلت در مقايسه با ديگر اشكال سوء رفتار مشكل تر و پيچيده تر است.
متخصصين بهداشت روان، غفلت را به انواع مختلفي تقسيم بندي مي كنند. اين انواع عبارتند از:
• غفلت جسماني
• غفلت پزشكي
• عدم نظارت و سرپرستي كافي
• غفلت محيطي
• غفلت عاطفي
• غفلت آموزشي
غفلت جسماني:
يكي از شايع ترين انواع غفلت است كه موارد زير را در بر مي گيرد:
رها كردن كودك: به معناي ترك كودك بدون اينكه سرپرست يا مراقبتي قابل قبول براي او در نظر گرفته شود؛ اين نوع غفلت، معمولا زماني است كه كودك بدون مراقبت لازم حداقل بمدت دو روز رها شده باشد.
اخراج كردن: امتناع آشكار از پذيرش قيموميت كودك مثل بيرون راندن كودك به طور دائم يا نامحدود از منزل بدون در نظر گرفتن يك مراقب ديگر، يا عدم پذيرش سرپرستي كودك فراري كه به خانه باز گشته است.
دست به دست كردن كودك: زماني است كه قيموميت كودك بين چند نفر دست به دست مي گردد كه اين امر، احتمالا به دليل امتناع والدين يا مراقبين از پذيرش سرپرستي كودك مي باشد.
غفلت تغذيه اي: عدم تغذيه كافي و مناسب كودك يا گرسنه ماندن طولاني كه مي تواند به صورت توقف و يا كاهش رشد كودك ديده شود. غفلت تغذيه اي اغلب در طبقه بندي غفلت جسماني متفرقه قرار مي گيرد.
غفلت پوشاكي: زماني است كه كودك فاقد پوشاك مناسب است، مثلا عدم تامين لباس و كفش گرم در زمستان يكي از مصاديق اين غفلت مي باشد.
غفلت هاي جسماني متفرقه: موارد مربوط به بهداشت ناكافي و عدم توجه به رفاه و امنيت كودك، به عنوان مثال، رانندگي به همراه كودك، زماني كه راننده تحت تاثير مواد مخدر است يا تنها گذاشتن كودك خردسال در اتومبيل بدون همراه، در اين گروه قرار مي گيرد.
بي خانماني: زماني غفلت محسوب مي شود كه والد به علت عدم مديريت صحيح منابع مالي قادر نيست سرپناه مناسبي براي كودك فراهم نمايد.
غفلت پزشكي:
غفلت پزشكي: شامل سرباز زدن يا تاخير والد يا سرپرست در انجام اقدامات درماني و مراقبت هاي بهداشتي كه به صورت هاي مختلف ديده مي شود:
عدم پذيرش درمان: به صورت عدم همكاري والد با متخصصين امر سلامت جهت انجام مداخلات درماني لازم، كه هنگام بروز صدمه فيزيكي يا بيماري ديده مي شود.
تاخير در درمان: تاخير در دست يابي به درمان مناسب و به موقع كودك در زمان بروز يك مشكل حاد پزشكي كه به نظر يك كارشناس، نيازبه درمان خاص پزشكي وجود دارد. به عنوان مثال مي توان به تاخير در پيشگيري مناسب پزشكي براي كودك، عدم توجه به كودك بيمار و بي توجهي به توصيه هاي پزشكي اشاره كرد، به اين مجموعه بايد بي توجهي به بهداشت روان كودك را نيز اضافه كرد. يكي از دلايل فقدان يا تاخير در درمان، امتناع از پذيرش پوشش هاي بيمه اي موجود مي باشد.
امتناع از پذيرش مراقبت هاي بهداشتي: در اين نوع از غفلت، والد مراقبت هاي بهداشتي لازم و توصيه شده را مثل واكسيناسيون كودك، از وي دريغ مي كند .
نظارت و سرپرستي نا كافي:
نظارت نا كافي شامل موارد ذيل است:
فقدان نظارت مناسب: دستور العملي كه بر اساس آن مي توان نظارت بر كودك را كاهش داد. مدت زمان مجاز براي كاهش يا حذف نظارت در يك موقعيت خاص بر اساس سن، وضعيت رشدي و تكاملي كودك متفاوت است. براي اين منظور بايد بلوغ و پختگي كودك، دسترسي به فرد بزرگسال ديگر، مدت و دفعات اين كاهش يا حذف نظارت و نيز محيط زندگي و اجتماعي كودك ارزيابي شود.
در معرض خطر بودن: كودكان با خطرات مختلفي در محيط خانه و يا خارج از آن مواجه هستند. اين خطرات عبارتند از::
خطرات ايمني: دسترسي به سموم، اشياء كوچك قابل بلع، سيم برق و مواد دارويي، وجود پلكان بدون حفاظ در مسير حركت كودك.
سيگار : قرار گرفتن در معرض دود سيگار، به خصوص اگر كودك مبتلا به بيماري هايي مثل آسم و ساير مشكلات ريوي باشد.
اسلحه گرم و سرد: نگهداري سلاح هاي گرم يا سرد در منزل به شكلي كه در دسترس كودك باشد و مراقبت كافي وجود نداشته باشد.
شرايط غير بهداشتي خانه: وجود غذاي فاسد ومواد آلوده كننده در محيط زندگي– هجوم حشرات – فقدان آب بهداشتي يا جاري در محل زندگي.
فقدان مراقبتهاي مربوط به ايمني در اتومبيل نبستن كمربند ايمني كودك.
بي كفايتي مراقبين جايگزين: يكي ديگر از رفتارهايي كه در طبقه نظارت نامناسب قرار مي گيرد، سپردن كودك به مراقبي است كه توان نگهداري و مراقبت از كودك و تامين نيازهاي اساسي او را ندارد و يا قابل اعتماد نيست. مثلا سپردن كودك به يك بچه كم سن، فردي كه سابقه سوء رفتار با كودك را دارد، كسي كه مبتلا به اختلالات روانپزشكي يا پزشكي شديد است، يا سوء مصرف مواد دارد به نحوي كه قادر به مراقبت از كودك نيست.
انواع ديگر نظارت نامناسب: سپردن فرزند به يك فرد مناسب ولي بدون برنامه يا توافق مناسب مثلا عدم حضور به موقع پرستار كودك در مدرسه براي آوردن وي به منزل.
سپردن فرزند به مراقبي كه بنا به دلايلي به كودك توجه كافي ندارد مراقبي كه همراه كودك مي باشد ولي توجه كافي به كودك ندارد و به فعاليت ديگري مشغول است.
عدم ممانعت از دسترسي كودك به رفتارهاي پرخطر غير قانوني و آسيب رسان مثل كشيدن حشيش
غفلت محيطي:
بسياري از انواع غفلت هايي كه در بخش هاي قبلي به آنها اشاره شد ريشه در غفلت محيطي دارند. به عبارت ديگر، غفلت از فراهم نمودن منطقه اي امن و انتخاب محله مناسب براي زندگي و ايجاد فرصت ها يا بهره گيري از منابع كافي براي تامين رشد اجتماعي، نوعي از غفلت محيطي محسوب مي گردد. غفلت از فراهم نمودن شرايط محيطي مناسب مي تواند عملكرد كودك و خانواده را تحت تاثير قرار دهد. مطالعات، اثرات مخرب وجود رفتارهاي پرخطر و بزهكارانه در همسايگي را بر تكامل كودك و سلامت روان او و نيز افزايش خطر سوء رفتار با كودكان نشان داده اند.
غفلت عاطفي:
اصولا ارزيابي و شناسايي موارد غفلت عاطفي دشوارتر از ساير انواع غفلت ها است و پيامد آن در مقايسه با غفلت جسمي طولاني تر و شديدتر مي باشد. معمولا اين نوع از غفلت با ساير اشكال غفلت همايندي دارد. انواع مختلف غفلت عاطفي عبارتند از:
محبت يا مراقبت ناكافي: عدم توجه مكرر ومداوم به نيازعاطفي كودك، محبت ناكافي و كم توجهي به كودك.
همسر آزاري حاد يا مزمن: زماني كه كودك شاهد پرخاشگري يكي از والدين خود نسبت به ديگري است. وجود خشونت هاي خانگي را نيز مي توان در اين گروه قرار داد.
اجازه مصرف موادمخدر و الكل: زماني است كه والد، كودك را تشويق به مصرف مواد مخدر يا الكل نموده و يا اجازه مصرف اين مواد را به او مي دهد.
اجازه انجام وتداوم رفتارهاي ناسازگار: اين نوع غفلت در مواردي مطرح مي شود كه والد، كودك را به انجام رفتارهاي ناسازگارانه مثل بزهكاري و پرخاشگري نسبت به ساير كودكان تشويق مي نمايد، بطوري كه والد يا سرپرست كودك نسبت به ارتكاب اين گونه رفتارها از سوي كودك آگاه است.
انزوا: كه به معناي محروم كردن كودك از تعامل يا مراوده با همسالان يا افراد بزرگسال در محيط داخل و خارج خانه مي باشد.
غفلت آموزشي
قوانين و خط مشي هاي آموزشي در كشورهاي مختلف باهم تفاوت دارد ولي در هر حالت والدين و مدرسه هردو مسئول تامين نيازهاي آموزشي كودكان مي باشند.
انواع غفلت آموزشي:
غيبت از مدرسه با اجازه مراقب: زماني است كه غيبت از مدرسه به شكل عادت در آيد، به طوري كه اين غيبت به حداقل 5 بار در ماه برسد ووالد يا سرپرست از اين مسئله آگاه بوده و درجهت رفع اين رفتار هيچ اقدامي نكند.
ثبت نام نكردن كودك در مدرسه يا تاخير در ثبت نام: شامل عدم ثبت نام كودك در مدرسه، زماني كه كودك به سن مدرسه مي رسد، بطوري كه اين غيبت از مدرسه به حداقل يك ماه در سال تحصيلي برسد و غيرموجه باشد.
عدم توجه به نيازهاي ويژه آموزشي: تهيه نكردن خدمات آموزشي لازم يا هر نوع نياز آموزشي ديگر، غفلت در درمان اختلالات يادگيري كودك بدون عذر موجه.
عوامل خطر و عوامل حمايتي
بروز كودك آزاري و غفلت، تحت تاثير عوامل متعددي است و تعامل اين عوامل با يكديگر مي توانند زمينه را براي بروز اين نوع رفتار فراهم سازند. برخي از اين عوامل، در جهت افزايش خطر و برخي در جهت كاهش خطر كودك آزاري حركت مي كنند و برآيند تاثير اين عوامل در شرايط خاص مي تواند در ارزيابي ميزان خطر تعيين كننده باشد.
بنابراين براي پاسخ به اين سؤال كه چرا در برخي شرايط بد رفتاري با كودكان شايع تر است، هرگز نمي توان يك دليل خاص يا واحد را مطرح نمود. براي پي بردن و درك بهتر عوامل خطرساز در سوء رفتار با كودكان، بايد تعامل پيچيده مجموعه اي از عوامل را در سطوح مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار داد. در اين شبكه پيچيده عليتي مي توان به چهار سطح اشاره كرد .
در هر سطح مجموعه اي از عوامل وجود دارد كه مي تواند در بروز كودك آزاري موثر باشند. اولين سطح در اين مدل عوامل فردي مي باشند كه شامل متغيرهاي زيست شناختي مثل سن و جنس به همراه عوامل مربوط به تاريخچه فردي است كه مي تواند در شكل گيري پديده كودك آزاري موثر باشند.
سطح دوم به شبكه ارتباطي اطراف كودك مانند رابطه بااعضاي خانواده يا دوستان مربوط مي شود. سطح سوم شامل عوامل وابسته به محيط زندگي پيرامون كودك مي شود، يعني محيطي كه روابط اجتماعي در آن برقرار مي شود. مثل محيط مدرسه، محيط كار و زندگي. وجود شرايط خاص در اين محيط ها مي تواند درشكل گيري سوء رفتار با كودك موثر باشد.
سطح چهارم، عوامل اجتماعي را در بر مي گيرد . شامل عوامل نهفته اي در جامعه مي شود كه باعث بروزسوء رفتار نسبت به كودكان مي شوند. به عنوان مثال، وجود برخي هنجارهاي اجتماعي كه مشوق تنبيه جسمي كودكان است را مي توان مطرح نمود. باورها، عقايد و الگوهاي تربيتي اشتباه، نا برابري هاي اقتصادي، فقدان شبكه هاي ايمني و رفاه اجتماعي از عوامل موثر در بروز كودك آزاري هستند. گر چه هنوز براي درك بهتر و كامل پويايي وتعامل اين عوامل در تمام سطوح ، در بين تمام فرهنگ ها، به تحقيقات بيشتري نياز است، ولي براي درك اين مطلب كه چه عواملي باعث افزايش احتمال بروز سوء رفتار با كودك مي شوند، به نظر مي رسد اكنون دانش كافي وجود دارد.
به عواملي كه باعث بالا رفتن اين احتمال مي شوند عوامل خطر و به عوامل كه باعث كاهش اين قابليت مي شود عوامل حمايتي گفته مي شود.
عوامل خطري كه درزير به آنها اشاره مي شود الزاما به تنهايي عامل تشديد سوء رفتار با كودك نيستند و چنانچه كودك و خانواده چندين عامل خطر را داشته و از عوامل حمايتي كافي برخوردار نباشند احتمال بروز سوء رفتار به شدت افزايش مي يابد.
عوامل خطر فردي مرتبط با كودك:
هنگامي كه گفته مي شود بعضي از عوامل خطر در كودك باعث احتمال كودك آزاري مي گردد منظور اين نيست كه كودك مسئول سوء رفتاري است كه در مورد او اعمال مي شود، در حقيقت مراقبت از چنين كودكي در مقايسه با كودكان ديگر، سخت تر است كه مي تواند به دلايل زير باشد:
• كودك ناخواسته است يا جنسيت، خلق و خوي و ظاهرش مطابق آرزوها و توقعات والد نيست و يا ناهنجاري هاي مادرزادي دارد.
• نوزادي است با مشكلاتي خاص، كه نيازبه توجه ومراقبت مداوم دارد، مثل نوزاد نارس، نوزادي كه مدام گريه مي كند، نوزادي كه از ناتواني جسمي و ذهني در رنج است و يا بيماري مزمن دارد.
• كودكي كه زياد گريه مي كند و به راحتي آرام نمي شود مثل كودكان سخت.
• كودكي كه از وضعيت ظاهري خاصي برخوردار است مثلا نابهنجاري در صورت كه مايه انزجار والد مي شود.
• وجود نشانه هايي از ناتواني هاي ذهني در كودك.
• خصيصه هايي در شخصيت و خلق و خوي او وجود دارند كه والد آن را مسئله ساز مي داند مثل بيش فعالي يا حركت هاي نسنجيده.
• كودكي كه در خانواده پر جمعيت بدنيا آمده وبدليل مشكلاتي كه دارد مثل بيماري هاي ذكر شده در بالا، خانواده توان اقتصادي براي مراقبت از او را ندارد.
• داراي خواهر و برادراني است كه از لحاظ سني با او اختلاف كمي دارند و نيازمند توجه بيشتري هستند.
• كودكي است كه مكررا رفتارهاي پرخطر انجام مي دهد مثل رفتارهاي بزهكارانه، رفتارهاي خود تخريبي، سوء رفتار با حيوانات، خشونت مداوم با همسن و سالان .
• وجود اختلالات خاص مثل كودكان بيش فعال.
• كودكاني كه در يك دوره خاص سني قرار دارند مثل كودكان نوپا و نوجوانان. اين دوران بطور طبيعي با افزايش رفتارهاي مقابله جويي همراه است.
عوامل خطر مرتبط با شبكه ارتباطي اطراف
الف( والدين و مراقبين:
مجموعه اي از عوامل در والدين يا ديگر اعضاي خانواده وجود دارد كه مي تواند باعث افزايش احتمال وقوع سوء رفتار با كودك شود و اين عوامل عبارتند از:
• ناتواني والد براي برقراري ارتباط عاطفي مناسب با كودك كه مي تواند به دليل حاملگي دشوار، مشكلات زايماني، حاملگي ناخواسته يا نارضايتي از جنسيت كودك باشد.
• والد قادر نيست از كودك خود به قدر كافي حمايت و مراقبت نمايد.
• والدي كه خود در كودكي مورد سوء رفتار قرار گرفته است.
• والدي كه نسبت به مراحل رشد و تكامل كودك آگاهي ندارد و يا به واسطه توقعات غيرواقع بينانه، نمي تواند نيازها و رفتارهاي كودك را درك كند، به همين دليل رفتارهاي نادرست كودك را عمدي قلمداد مي كند.
• والدي كه نسبت به رفتارهاي نامناسب كودك، رفتارهاي تنبيهي نامناسب و خشن دارد.
• والدي كه استفاده از روش هاي تنبيه جسمي را براي تربيت كودك تاييد مي كند و اعتقاد دارد كه اين روش مفيد است و والدي كه از تنبيه جسمي براي اجراي قوانين استفاده مي كند.
• والدي كه از بيماري هاي جسمي و روحي و يا اختلالات شناختي رنج مي برد و اين امرباعث كاهش توانايي او درمراقبت ازكودك مي شود.
• والدي كه در زمان ناراحتي و عصبانيت، توان كنترل خود را ندارد.
• وابستگي به الكل و مواد مخدر، بويژه مصرف اين مواد در زمان بارداري و پس از آن توسط مادران، قابليت مادر را براي نگهداري از كودك كاهش مي دهد. والد به نحوي درگير رفتارهاي ضداجتماعي و بزهكاري است كه موجب تاثير منفي روي روابط كودك و والد مي شود.
• والدي كه از لحاظ اجتماعي منزوي است.
• والدي كه افسرده است و يا از احساس عزت نفس پايين و ناكارآمد در رنج است. اين احساس ممكن است.
• بواسطه ناتواني در تامين كامل نياز هاي كودك و خانواده باشد.
• والدي كه بواسطه جوان بودن، تجربه ناكافي يا كم سوادي، مهارت هاي فرزند پروري او ضعيف است.
• والدي كه درگير مشكلات اقتصادي است.
ب) روابط بين فردي:
ساختار خانواده بسته به شرايط منحصر به فرد خانواده ها و معيارهاي فرهنگي هر جامعه مي تواند بسيار متفاوت باشد. در بسياري از جوامع، شكل سنتي خانواده كه از پدر ومادر وفرزند تشكيل شده است، مرسوم نيست، يعني در بسياري از جوامع ممكن است شكل پذيرفته شده خانواده بصورت خانواده اي باشد كه با فرم سنتي تفاوت دارد؛ مثلا فقط توسط يك مادر يا يك پدر ، خواهر يا برادرهاي ديگر و يا پدر بزرگ و مادر بزرگ، ناپدري يا نامادري اداره مي شود. فاكتورهاي خطر سوء رفتار با كودك كه ممكن است به روابط با خانواده ، دوستان، هم سن و سالها، دوستان خيلي صميمي مربوط شوند عبارتند از:
• عدم دلبستگي بين والد و كودك و يا نقص در برقراري پيوند عاطفي
• وجودآشفتگي در خانواده بعلت مشكلات ازدواج، فقدان روابط صميمانه بين والدين كه باعث بروز بيماري هاي روحي دراعضاي خانواده، ايجاد ناخشنودي، تنهايي، تنش يا بحث و جدل جهت حضانت فرزندان مي شود.
• منزوي بودن خانواده و عدم ارتباط مناسب اجتماعي
• نبودن يك شبكه حمايتي كه بتواند در مواقع لزوم مثلا زمان بروز مشكلات يا تنش در خانواده، كمك رسان باشد.
• بعلت تعداد زياد فرزندان، والدين نمي توانند روش تربيتي مناسب را در مورد فرزندان اجرا كنند.
• شركت در فعاليتهاي ضداجتماعي وخشن.
عوامل خطر وابسته به محيط زندگي كودك
عوامل محيطي كه با افزايش خطر سوء رفتار با كودك همراه است شامل:
• نا برابري جنسي يا اجتماعي در جامعه
• قابل قبول بودن خشونت در اجتماع
• كمبود يا فقدان مسكن مناسب
• فقدان خدمات حمايت از خانواده، موسسات و يا خدمات مربوط به نيازهاي خاص
• بالابودن نرخ بيكاري
• تبعيض بين خانواده ها بواسطه مليت، قوميت، مذهب، جنس، سن، گرايش هاي جنسي، معلوليت يا شيوه زندگي
• فقر
• بالا بودن ميزان سرب يا ديگر مواد سمي در محيط زيست
• حاشيه نشيني در اطراف شهرهاي بزرگ
• در دسترس بودن الكل
• كمبود قوانين وسياست هاي موثرو موسسات حمايتي كه احتمال سوء رفتار با كودك را افزايش مي دهد.
عوامل خطر اجتماعي
عواملي در جامعه كه مي تواند وقوع سوء رفتار با كودك را موجب شوند عبارتند از:
• خط مشي هاي آموزشي ، اقتصادي، اجتماعي و بهداشتي كه در جامعه حاكم است. اختلال در هر كدام از آنها مي تواند باعث كاهش استانداردهاي زندگي، و ناپايداري و نابرابري هاي اقتصادي - اجتماعي شود.
• معيارهاي اجتماعي و فرهنگي كه خشونت در برابر ديگران را توجيه مي كند مثل موجه دانستن تنبيه بدني، تصاوير و صحنه هاي خشني كه در رسانه ها، موسيقي، و بازي هاي ويديويي نشان داده مي شود.
• عوامل فرهنگي – اجتماعي كه منزلت كودك را در رابطه فرزند - والدي بي اعتبار مي كند.
• معيارهاي اجتماعي كه باعث ارجحيت جنسي دختر يا پسر بودن مي شود.
• وجود فيلم هاي هرزه نگاري با حضور كودكان، روسپيگري كودكان و كاركردن كودكان. وفور اين فيلم ها در جامعه باعث از بين رفتن قبح اين پديده ها و مفاهيم و عادي جلوه نمودن آنها در جامعه مي گردد.
عوامل حمايتي
در كنار عواملي كه احتمال سوء رفتار با كودك را افزايش مي دهند عواملي هم وجود دارند كه احتمال اينگونه رفتارها را كاهش مي دهند. با اين حال مطالعات در خصوص اين عوامل اندك است و اكثر مطالعات، عواملي را بررسي نموده اند كه قابليت تاب آوري را در مقابل اين رفتار در كودك افزايش مي دهند. برخي از اين عوامل عبارتند از:
• دلبستگي امن كودك با والد يا مراقبين
• سطح بالاي مراقبت والدي در دوره كودكي
• حداقل ارتباط با همسالاني كه رفتارهاي بزهكارانه و سوء مصرف مواد دارند
• ارتباط گرم و همراه با حمايت كافي با والد غير مهاجم

• حداقل استرس مرتبط با آزار
مجموعه عواملي كه به آنها اشاره شد عواملي هستند كه بطور كلي خطر بروز سوء رفتار با كودك را افزايش يا كاهش مي دهند. زماني كه بالينگران با هريك از انواع سوء رفتار با كودك مواجه مي شوند مثل موارد غفلت، كودك آزاري جسمي، جنسي و عاطفي؛ براي طرح ريزي مداخلات مناسب لازم است عوامل خطر مرتبط با هريك از اين عوامل را شناسايي نموده و مداخلات پيشگيرانه را براي كاهش اين عوامل و تقويت عوامل حمايتي در نظر داشته باشند. اگرچه بسياري از اين عوامل
بين انواع مختلف سوء رفتار مشترك است، ولي ممكن است در هريك از انواع سوء رفتار، عوامل خطر ديگري قابل شناسايي باشند. در قسمت بعدي اين فصل به تناسب موضوع به اين عوامل مطرح خواهند شد.
منبع:
برگرفته از كتاب "كودك آزاري و غفلت" انتشارات قطره

خدمات درمانی ارائه شده

متخصصین و پرسنل حرفه ای

مشاوره هایی که تقدیمتان شد

  • آدرس : اهواز - خیابان آزادگان - خیابان 24 متری - بین دیده بان و شریف زاده - مجتمع شمخانی - واحد 10
  • تلفن تماس : 32234618-061
  • نمابر (فکس) : 32234618-061
  • پست الکترونیک : Info @ Navidemehr.ir